فاشیا در یوگا

فاشیا: کشف دوباره معماری زنده بدن شما برای تمرین یوگایی عمیق‌تر

 

فاشیا

هنگامی که به آناتومی بدن انسان فکر می‌کنیم، اغلب ذهنمان به سمت استخوان‌ها به عنوان چارچوب و عضلات به عنوان موتورهای حرکت می‌رود. این دیدگاه، که ریشه در مدل‌های مکانیکی و ماشینی قدیمی‌تر از دکارت و نیوتن دارد [۵]، بدن را مجموعه‌ای از قطعات مجزا و متصل به هم می‌بیند [۳]. اما واقعیت پیچیده‌تر و شگفت‌انگیزتر است.

فاشیا، شبکه‌ای سه‌بعدی و پیوسته از بافت همبند است که تمام بدن ما را از سر تا پا در بر گرفته است. این بافت نه تنها ماهیچه‌ها و استخوان‌ها را می‌پوشاند و از هم جدا می‌کند، بلکه به درون آن‌ها نیز نفوذ کرده [۴۵] و همه چیز را به هم متصل نگه می‌دارد [۳، ۴۶]. فاشیا را می‌توان بافت “۲۴ ساعته” نامید [۱۲]، زیرا همیشه فعال است و نقش حیاتی در ساختار، حرکت، و ادراک بدن ما ایفا می‌کند.

 

از مدل ماشینی تا شبکه زنده: تغییر دیدگاه در آناتومی

دیدگاه سنتی آناتومی تمایل دارد بدن را “قطعه‌قطعه” ببیند [۳]. ما برای اجزای بدن واژه‌های جداگانه داریم، مانند کلمه “پا”، در حالی که در برخی فرهنگ‌ها، مانند اتیوپی، ممکن است فقط یک کلمه برای “پا” وجود داشته باشد که تمام قسمت از لگن تا انگشتان را شامل شود [۳]. این تمایل به جدا دیدن، حتی در نحوه برخورد ما با بدن خود منعکس می‌شود؛ مثلاً وقتی فردی دچار آسیب در پای خود است، ممکن است به آن به عنوان “این پا” نگاه کند، گویی شیءای مجزا است [۳]. منابع آناتومی سنتی نیز اغلب عضلات را در نمودارهای دوبعدی جدا از هم نشان می‌دهند [۱۳]. اما نگاهی به مقطع عرضی یک کاداور واقعی نشان می‌دهد که تقریباً هیچ بخشی در بدن وجود ندارد که به چیز دیگری “متصل نباشد” [۱۳].

اینجاست که دیدگاه نوین آناتومی، که می‌توان آن را “علم معماری بدن” نامید [۱۴]، اهمیت پیدا می‌کند. این دیدگاه همان اجزای قدیمی (مانند عضلات و استخوان‌ها) را می‌بیند، اما از زاویه‌ای متفاوت [۱۴]. به جای دیدن بدن به عنوان مجموعه‌ای از اهرم‌ها و چرخ‌دنده‌ها (مدل کلاسیک مکانیکی)، آن را به عنوان یک شبکه زنده و یکپارچه در نظر می‌گیرد [۲۲]. فاشیا در این دیدگاه، نقش اصلی را در ارتباط بین اجزا ایفا می‌کند و بدن را به صورت سه‌بعدی و پویا نشان می‌دهد [۱۴].

 

بیوتنسگریتی: اصول فیزیکی معماری بدن

یکی از چارچوب‌های مفهومی مهم در این دیدگاه نوین، “بیوتنسگریتی” است [۵]. این یک روش کاملاً متفاوت برای درک بدن انسان و زیست‌شناسی است که بر اساس اصول فیزیکی بنا شده و با توضیحات سنتی ارتوپدی متفاوت است [۵]. گراهام اسکار (Graham Scarr) یکی از متخصصان برجسته در این زمینه است [۸، ۱۸].

تنسگریتی (Tensegrity) یک اصل ساختاری است که رابطه بین مجموعه‌ای از عناصر فشاری (که به نظر می‌رسد شناور هستند) در داخل شبکه‌ای از عناصر کششی را توصیف می‌کند [۵]. برخلاف ساختارهای سنتی مبتنی بر فشار مستمر (مانند دیوار آجری که وزن هر آجر بالایی بر پایینی فشار می‌آورد [۵۵])، در یک ساختار تنسگریتی، عناصر فشاری (مانند استخوان‌ها در بدن) توسط یک شبکه کششی پیوسته (فاشیا و بافت‌های همبند) معلق نگه داشته می‌شوند [۵، ۸]. این ساختارها بسیار پایدار، سبک وزن، و انعطاف‌پذیر هستند و نیروها را به طور مؤثر در کل شبکه توزیع می‌کنند [۵۵].

مدل‌های تنسگریتی می‌توانند ساختارهای ساده‌ای مانند چرخ دوچرخه (که در آن رینگ فشاری توسط پره‌ها که در کشش هستند معلق است) [۸] یا دکل‌های پیچیده (که بخش‌های فشاری فلزی توسط کابل‌های کششی نگه داشته می‌شوند) [۱۶، ۲۱] را توضیح دهند. این اصل در مقیاس‌های مختلف در بدن، از سطح سلولی تا کل اسکلت، دیده می‌شود [۷]. دکتر دونالد اینگبر (Donald Ingber) تحقیقات پیشگامی در زمینه چگونگی تأثیر مکانیک بر سلول‌ها (مکانوبیولوژی و مکانوترنسداکشن) انجام داده است [۱۷، ۶۱].

دیدگاه بیوتنسگریتی به ما کمک می‌کند بفهمیم چرا بدن در برابر نیروها به شکلی که مدل‌های مکانیکی ساده پیش‌بینی نمی‌کنند، عمل می‌کند [۷]. به عنوان مثال، در مدل فشاری، انتظار می‌رود بار روی ستون فقرات کمری بسیار بیشتر از ناحیه گردنی باشد، اما چگالی یا قطر استخوان‌ها در این نواحی تفاوت چشمگیری که مدل نیوتنی پیش‌بینی می‌کند را نشان نمی‌دهد [۷]. این به دلیل توزیع نیرو در شبکه تنسگریتی بدن است.

 

فاشیا به عنوان اندام حسی و شبکه ارتباطی

فاشیا فقط یک بافت پشتیبان نیست؛ بلکه یک اندام حسی بسیار غنی است [۶۰]. حاوی گیرنده‌های حسی متنوعی از جمله رووفینی (Ruffini mechanoreceptors) است که اطلاعات مربوط به وضعیت بدن (حس عمقی یا پروپریوسپشن)، حرکت، فشار، و حتی درد را به سیستم عصبی منتقل می‌کنند [۴۰، ۴۸، ۶۰]. این حس عمقی به عنوان “حس ششم” ما توصیف شده است [۴۰]. شبکه‌ی فاشیال سراسری بدن، به عنوان یک اندام حسی برای ادراک لامسه‌ای (haptic perception) عمل می‌کند [۶۰].

علاوه بر این، فاشیا نقش مهمی در ارتباطات درون سلولی و بین سلولی از طریق مکانوترنسداکشن و احتمالاً حتی از طریق جریان الکتریکی (پیزوالکتریسیته) ایفا می‌کند [۶۱، ۶۲، ۸۲]. این نشان می‌دهد که فاشیا یک سیستم ارتباطی فعال و پویا در بدن است.

 

آناتومی قطارها: مسیرهای عملکردی فاشیا در حرکت

توماس مایرز (Thomas W. Myers) مفهوم “آناتومی قطارها” (Anatomy Trains) یا “مریدین‌های میوفاشیال” (Myofascial Meridians) را معرفی کرده است [۴۳، ۱۸، ۳۰، ۴۲]. این مفهوم، خطوط یا مسیرهایی از ارتباطات میوفاشیال را در بدن توصیف می‌کند که از طریق آن‌ها نیرو در حرکت منتقل می‌شود [۴۵، ۸۲]. این خطوط، عضلات و فاشیا را به یکدیگر متصل می‌کنند و به ما کمک می‌کنند تا چگونگی کارکرد هماهنگ بدن در حرکت را بهتر درک کنیم [۳۰، ۳۱].

برای مثال، خط سطحی پشتی (Superficial Back Line – SBL) یکی از این خطوط است [۴۴، ۹۴]. این خط از کف پا شروع شده، از طریق پشت ساق و ران، ستون فقرات پشتی، و به بالای سر امتداد می‌یابد [۵۳]. درک این خطوط به ما نشان می‌دهد که چگونه تنش یا محدودیت در یک نقطه از این خط (مثلاً در کف پا) می‌تواند بر وضعیت و حرکت در نقاط دیگر (مانند وضعیت سر و گردن) تأثیر بگذارد [۹۰]. مایرز تاکید می‌کند که عضلات به تنهایی واحدهای عملکردی مجزا نیستند، بلکه بخشی از شبکه‌های کششی بزرگتر هستند [۳۱].

 

فاشیا در عمل: اهمیت در تمرین یوگا

درک نقش فاشیا و دیدگاه بیوتنسگریتی تأثیر عمیقی بر نحوه تمرین و آموزش یوگا دارد. یوگا نه تنها به قدرت و انعطاف عضلات، بلکه به هماهنگی کل شبکه میوفاشیال می‌پردازد.

 

وضعیت بدن (پوسچر) و فاشیا

فاشیا نقش کلیدی در حفظ وضعیت بدن دارد [۹۷]. وضعیت بدن ما اغلب توسط عادت‌ها، محیط (مانند نشستن طولانی [۴])، و حتی نگاه چشم‌هایمان (رفلکس جهت‌گیری) شکل می‌گیرد [۹۵، ۹۸]. وضعیت نادرست، مانند سر به جلو (head forward posture) [۹۵، ۹۶]، می‌تواند تنش‌های زیادی را در شبکه فاشیال ایجاد کند [۹۱]. درک این ارتباط به ما کمک می‌کند تا به جای تلاش برای “اصلاح” وضعیت با نیروی زیاد، از طریق حرکت آگاهانه و تنظیم نقاط کلیدی (مانند تنظیم وضعیت پا برای تأثیر بر سر [۹۰]) به وضعیت‌های متعادل‌تر و بهینه برای مفاصل دست یابیم [۹۷]. استفاده از “مشخصات وضعیت بدن” (Posture Profiling)، که فراتر از آناتومی قطارهاست، می‌تواند به ما در درک تفاوت‌های معماری بدن در افراد مختلف و یافتن نقطه شروع و جهت مناسب برای تغییر کمک کند [۳۲].

 

حرکت، کشسانی و انعطاف‌پذیری فاشیا

برخلاف تصور سنتی که کشش را صرفاً دراز کردن عضلات می‌داند، دیدگاه فاشیال بر “کشش‌پذیری” (elasticity) شبکه تأکید دارد [۸۳، ۸۷]. فاشیا خاصیت الاستیکی دارد و می‌تواند انرژی را ذخیره و آزاد کند [۵۰، ۷۱]. این خاصیت در حرکات پویا مانند دویدن یا پریدن بسیار مهم است [۶۹]. تمرین یوگا می‌تواند با استفاده از حرکات پویا و کشش‌هایی که به جای دراز کردن صرف، بافت را درگیر می‌کنند، کشش‌پذیری فاشیا را بهبود بخشد [۷۱، ۹۸]. گاری کارتر (Gary Carter) بر اهمیت حرکت تا لبه‌ی دامنه و سپس بازگشت (به جای کشش سخت و ثابت) تأکید می‌کند [۸۳، ۸۷].

فاشیا همچنین در “سفت شدن مناسب” (appropriate tension) برای حفظ تعادل در برابر فشار نقش دارد [۲۳]. این تعادل بین کشش و فشار، که توسط گراهام اسکار به عنوان نیروهای جاذبه و دافعه توصیف شده است [۲۳]، اساس حرکت کارآمد در مدل بیوتنسگریتی است [۲۲].

 

فاشیا و تنفس

تنفس فقط کار دیافراگم و ریه‌ها نیست [۸۵]. شبکه فاشیال و ساختارهای مرتبط نقش حیاتی در تنفس ایفا می‌کنند. عضلات بین دنده‌ای (intercostals) که بین دنده‌ها قرار دارند [۸۵] و همچنین شبکه فاشیال اطراف آن‌ها، به حرکت دنده‌ها “مانند دستگیره سطل” در هنگام دم و بازدم کمک می‌کنند و قفسه سینه را “مانند سبد” منعطف و متحرک می‌سازند [۸۷، ۸۸]. حتی ستون فقرات نیز بخشی از مکانیسم تنفس است و در حرکت ظریف ریه‌ها و قفسه سینه درگیر است [۸۸]. تمرینات تنفسی در یوگا که بر آگاهی از حرکت در ناحیه قفسه سینه و بین کتف‌ها (ناحیه اتصال دنده‌ها به ستون فقرات) تمرکز دارند، می‌توانند تحرک این ناحیه را بهبود بخشند و تنفس را عمیق‌تر و کارآمدتر کنند [۸۸].

 

درک اتصال در تمرین

دیدگاه فاشیال بر پیوستگی و اتصال در بدن تأکید دارد [۳، ۴۶، ۸۶]. این بدان معناست که کار کردن بر روی یک قسمت از بدن می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر سایر قسمت‌ها داشته باشد. همانطور که گاری کارتر اشاره می‌کند، گاهی اوقات برای کمک به وضعیت سر و گردن، باید بر روی پاها کار کرد تا پاشنه پا به درستی قرار گیرد و ساختار بالای آن بتواند تغییرات را بپذیرد [۹۰]. این درک از بدن به عنوان یک کل یکپارچه، تمرین یوگا را از مجموعه‌ای از حرکات مجزا به یک فرآیند آگاهانه و جامع برای بهبود هماهنگی و سلامت کلی بدن تبدیل می‌کند.

 

جمع‌بندی

فاشیا دیگر تنها “بافت پرکننده” یا “بافت پشتیبان” در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به عنوان یک سیستم حیاتی و پویا شناخته می‌شود [۶، ۱۲]. درک عمیق‌تر این شبکه سراسری و اصول بیوتنسگریتی که زیربنای معماری بدن زنده ماست، یک تغییر پارادایم در درک آناتومی و حرکت ایجاد می‌کند [۵، ۲۲].

برای یوگاکاران، این دانش به معنای فراتر رفتن از دیدگاه ساده مکانیکی از عضلات و استخوان‌هاست. به این معناست که یاد بگیریم بدن خود را به عنوان یک شبکه کششی-فشاری هوشمند و پاسخگو درک کنیم. این درک می‌تواند به:

  • بهبود وضعیت بدن و تراز مفاصل [۹۷]
  • افزایش کارایی و کشش‌پذیری در حرکت [۸۳، ۸۷، ۹۸]
  • عمیق‌تر شدن آگاهی بدنی و حس عمقی [۴۰، ۶۰]
  • بهبود الگوهای تنفسی [۸۵، ۸۸]
  • و در نهایت، یک تمرین یوگایی یکپارچه‌تر و هماهنگ‌تر منجر شود.

علم معماری بدن به ما نشان می‌دهد که درک آنچه “همیشه آنجا بوده” اما نادیده گرفته شده است (مانند فاشیا)، می‌تواند دریچه‌های جدیدی را به سوی پتانسیل‌های بدن ما و چگونگی بهینه‌سازی تمرینات ما بگشاید [۱۴]. با توجه به این دانش نوین، تمرین یوگا نه تنها یک فعالیت فیزیکی، بلکه کاوشی در معماری زنده و پویا درون خودمان خواهد بود.

فهرست مطالب

مقالات و دانستنی های یوگا

فاشیا در یوگا
مقالات
یوگا پندار

فاشیا: کشف دوباره معماری زنده بدن شما برای تمرین یوگایی عمیق‌تر

  فاشیا هنگامی که به آناتومی بدن انسان فکر می‌کنیم، اغلب ذهنمان به سمت استخوان‌ها به عنوان چارچوب و عضلات به عنوان موتورهای حرکت می‌رود. این دیدگاه، که ریشه در مدل‌های مکانیکی و ماشینی قدیمی‌تر از دکارت و نیوتن دارد [۵]، بدن را مجموعه‌ای از قطعات مجزا و متصل به

ادامه مطلب »
اعداد 21 و 27 و 40 در یوگا
مقالات
یوگا پندار

فلسفه اعداد ۲۱، ۲۷ و ۴۰ در سنت‌های یوگایی هند

+ فلسفه اعداد ۲۱، ۲۷ و ۴۰ در سنت‌های یوگایی و معنوی هند در سنت‌های معنوی هند، اعداد نقشی اساسی در درک چرخه‌های کیهانی، تمرینات معنوی و تحول انسان دارند. این اعداد به‌طور تصادفی انتخاب نمی‌شوند بلکه منعکس‌کننده حکمت باستانی و مشاهده پدیده‌های طبیعی و جریان زمان هستند. از میان

ادامه مطلب »
سامسکارا
مقالات
یوگا پندار

سامسکارا

  سامسکارا مقدمه سامسکارا مفهومی است که در فلسفه و معنویت هند ریشه دارد و به تأثیرات ذهنی، خاطرات یا تأثیرات روانی برجا مانده از اعمال، افکار و تجربیات گذشته اشاره دارد. این تأثیرات رفتار، شخصیت و سرنوشت فرد را شکل می‌دهند و در هندوئیسم، بودیسم و جینیسم نقش حیاتی

ادامه مطلب »